فلیسین شاله می گوید: جان پرستی را از ادراکات مذهبی مجاور آن نمی توان جدا کرد. در این دین افکار مانا و تابو و عقیده به نیاکان افسانه ای و زندگی پس از مرگ یافت می شود.
جان پرستی دین جامعه های متعددی است که از قبائل استرالیائی مترقی تر است و می توان آن را با جامعه هائی که بین عهد بدوی و تمدن قدیم وجود دارد تطبیق کرد. مانند جامعه های سیاهان آفریقائی غیر مسلمان و پلینزی و بومیان فعلی آمریکا و جمعیت اسکیموها. بدویان معتقدند روح در بعضی از قسمتهای جسم قرار دارد. مردم استرالیا آن را در چربی و کلیه ها ساکن می دانند. به عقیده آنان بدون اینکه انسان بمیرد، روح می تواند موقتا بدن را ترک نماید و از فاصله دور بر آن نظارت داشته باشد. فرازر می نویسد روح ممکن است دزدیده شود یا از میان برود و یا مراجعت نماید و در بعضی موارد تعویض گردد. در نزد بومیان سرخ پوست شروکیس در ممالک متحده آمریکا رایج است که در یک نبرد، رئیسی روح خود را در بالای شاخه درختی جان داد. دشمن به طرف وی تیراندازی کرد ولی نتوانست او را بکشد و یا زخمی سازد. حریف به حیله جنگی او پی برد و وسط شاخه ها را هدف قرار داد، آنگاه آن شخص افتاد و کشته شد. در نظر بدوی فردیت در سطح خارجی انسان متوقف نمی گردد. روحیه بدوی آنچه را که مانند مو و پشم و ناخن در او رشد می کند و یا چون ترشح، مدفوع و اشک و بول و نطفه و عرق از وی خارج می گردد، از خود می داند. اگر جادو بر روی اینها انجام گردد در روی بدن اثر می کند، زیرا اینها اعضای مکمل بدن است.از این نظر مراقبت می کنند که موی بدن یا ترشح و مدفوع به دست شخص ثالثی نیفتد و سوء قصدی بکار نرود. در هر حال رعایت اینگونه امور برای حفظ زندگانی لازم است.
راس موسن می نویسد: در نظر اسکیموها انسان از سه قسمت جسم و روح و نام ترکیب شده است.در بعضی از جامعه ها، در هنگام مرگ، اسباب خانه و اشیائی را که متعلق به فرد است، می سوزانند. مرگ یعنی اصل زندگی که روح نام دارد، برای همیشه بدن را ترک می کند ولی در کنار جسد باقی می ماند. مردگان مانند زندگان زندگی می کنند؛ جهان اموات نقطه مقابل عالم زندگی است. شب مردگان روز زندگان است. شبها به زمین آیند و ملاقات با آنها خطرناک است. جامعه مردگان مانند زندگان به طایفه و قبیله تقسیم می شود. ممکن است مردگان دوباره به شکل انسان در آیند یا به کلی ناپدید گردند. عقیده به زندگی پس از مرگ وجود دارد ولی در هیچ جا آن را لایتناهی نمی دانند و معتقدند که اموات نیز در جهان دیگر می می رند. مقصود از آنیمیسم یا جان گرائی عقیده و آئین کسانی است که در جمیع کائنات، روحی را مستقر می پندارند. این آئین را نخست فتیشیسم می نامیدند. آنیمیسم را از سایر آئین های ساده بدوی و بت پرستی به سختی می توان مشخص و ممتاز ساخت، چه آنکه در بسیاری از مبادی با هم مشترکند. مثلا مانا و تابو که در توتمیسم از ارکان آن محسوب بوده، در آنیمیسم نیز وجود دارد. ولی در عین حال آنیمیسم را می توان یک مرحله بالاتر از توتمیسم دانست. در آنیمیسم ارواح و نفوس نقش اساسی عالم را به عهده دارند و جهان آکنده و مملو از ارواح و نفوس موذی و مفید است.