مروری بر چهارکتاب تازه انتشاریافته دربارۀ دین که محورِ روایت خود را کنشهای مذهبی قرار داده
نیکولائو در آغاز راه برای «رفع عطشش به معنویت و گرهگشایی از جهلِ مذهبیِ حادّی که پس از یازده سپتامبر احساس میکرد»، تا جایی که میتوانست به عبادتکدهها سر زد. سفرنامۀ چهارسالۀ او پیمایشی روشمند نیست؛ بلکه نوعی گردشگری مذهبی است. او عید پاک را با کاتولیکها جشن میگیرد، با پنطیکاستالها همنوا میشود، همراه بوداییها مراقبه میکند، پوریم و فصح را با یهودیان پاس میدارد و رمضان و عید [فطر] را کنار مسلمانان میگذراند.
نیویورکتایمز — در پیمایشهای مؤسسۀ پیو، تعداد روزافزونی از جوانان برای سؤال تعلقات مذهبی، گزینۀ «هیچکدام» را انتخاب میکنند. این مسئله، بسیاری از رهبران مذهبی و کارشناسان همهفنحریف را عصبی کرده است؛ ولی کار مفیدتری هم هست و آن اینکه این پدیده را از زاویۀ خاطراتی مانند روایت صمیمی نیکولائو با قلم خاص او در داستان هیچکدام ببینیم.
• نیکولائو در آغاز راه برای «رفع عطشش به معنویت و گرهگشایی از جهلِ مذهبیِ حادّی که پس از یازده سپتامبر احساس میکرد»، تا جایی که میتوانست به عبادتکدهها سر زد. سفرنامۀ چهارسالۀ او پیمایشی روشمند نیست؛ بلکه نوعی گردشگری مذهبی است. او عید پاک را با کاتولیکها جشن میگیرد، با پنطیکاستالها۱ همنوا میشود، همراه بوداییها مراقبه میکند، پوریم و فصح را با یهودیان پاس میدارد و رمضان و عید [فطر] را کنار مسلمانان میگذراند.
خامدستی مؤلف شاید قدری نامطبوع باشد، او بلافاصله به آنچنان طیف وسیعی از موضوعات میپردازد که موجب میشود بهناگاه لحن شادابش بهنحو آزاردهندهای به لحنی مقدسمآبانه بدل شود. باوجوداین، ارادهای که برای فهم کردارها، نه ایدئولوژی، دارد زیرکانه است. او به کسانیکه پروژهاش را سطحی میدانند یا انتظار دارند درنهایت به یکی از فرقهها ملحق شود، میگوید: مثل این است که «از کنج دنج آسودهتان، بیخانمانیِ کسی را نقد کنید. من بستر گرم و نرمی ندارم. اصل قصه همین است.»
• اگر قرار است مذهب پاسدار والاترین فضایل بشریمان باشد، پس چرا اینقدر به جنگ و بیعدالتی منتهی میشود؟ خاخام هارتمن این نکتۀ رادیکال را مطرح میکند که مذهب به «بیماری خودایمنی» دچار است: نقصی اساسی در آن است که به سوءاستفاده از مذهب منجر میشود. او در اینجا فقط به یهودیت میپردازد؛ ولی خواستار خودانتقادی مشابه در سایر سنتهاست. از دیدگاه او دو علامت اصلی این بیماری عبارتاند از: «خدازدگی» که معتقدان را بیشازحد بر پرستش ظاهریِ خدا متمرکز میکند و «دستکاری خدا» که به معتقدان اجازه میدهد منفعتطلبی محضشان را با مذهب توجیه کنند. هارتمن میگوید که باور به خدا نباید از زندگی بشری منفصل شود و باید «اثرات جانبی بیماریزای آن درمان و معالجه شوند». بدینمنظور سعی میکند به متون سنت خود رجوع کند؛ بهویژه آن گفتۀ خاخام هیلل در تلمود: «آنچه برای خود نمیپسندی، بر سر همسایهات نیاور. کل تورات همین است. مابقی، شرح این جمله است.»
هارتمن میگوید محور حقیقی اخلاق نظری و عملی در یهودیت به مفهوم خدا وابسته نیست؛ بلکه وابسته به آگاهی اخلاقی خودمختار و جهانشمولی است که وظیفه داریم آن را مسئولانه تفسیر و تعبیر کنیم. مذهب باید «مربی اخلاقی باشد که با یادآوری، ترغیب، نصیحت و گاه تهدید پیروانش، از آنها میخواهد در منفعت شخصی خود تأمل کنند.» هرچند این کتاب لاجرم برای «اپوزیسیون وفادار» درون یهودیت جذابیت بیشتری دارد، استدلالهای شجاعانه و دقیق هارتمن میارزند که مخاطبان بیشتری داشته باشند.
• کاوینگتن را با کتاب رستگاری در ماسهزارهای سندماونتین۲ میشناسند که در آن بهشدت با واعظان مارگیر پیوند برقرار کرده بود. خطر و خدا همیشه برای او جذاب بودهاند. کاوینگتن حالا در دهۀ ششم زندگیاش تصمیم میگیرد به «جاهایی که مذهب خون داده است»، سر بزند؛ یعنی جاهایی که میتواند در آنها «دربارۀ مذهب، نهفقط بهعنوان مجموعهای از باورها، بلکه بهعنوان نوعی کنش بنویسد». آغاز راه او در منطقۀ باستانی انطاکیه در ترکیه است تا تحرکات مسیحیان آغازین را دنبال کند. اما اندکی بعد انگار وسوسۀ عبور از مرز ترکیه به سوریه او را رها نمیکند. آن خشونت هولناکی که در آغاز کار داعش میبیند، او را به دل فاجعهای بشری در سطح بینالمللی میکشاند. کاوینگتن در فصول موجز و درگیرکنندۀ کتاب خود، این داستانِ جنگ را در طول زمان و مکان امتداد میدهد: تا دوران کودکیاش در زمان جنبش حقوق مدنی در بیرمنگام ایالت آلاباما، گزارشگریاش از جنگ السالوادور و رابطهاش با برادر بزرگتر و پریشانحالش.
او که همواره انگیزههای خود را زیر سؤال میبرد، وسوسۀ ناخوشایندی را که خشونت برای او دارد، با خوانندگان در میان میگذارد: «قصد خودکشی نداشتم. میدانستم آنجاها چه خبر است. بلکه برعکس، ناگزیر بودم از زندگیکردن درکمال سختی و نمردن تا پیش از آنکه مرگم فرابرسد.» ایمانی که او مییابد، از آن جنس یکنواخت، تاریخی یا نور درونی نیست؛ بلکه گونهای از زندگی است که در خط مقدم رُخ میدهد، یعنی آنجا که مردم بیشترین رنج را میکشند: شکار میشوند، شکنجه میبینند و باوجوداین، همواره درعین سختی سرزندهاند.
• در فرهنگ امریکایی به لاادریها سخت میگذرد: امتناع آنها از موضعگیری، گویا رنگوبوی بزدلی یا تنبلی دارد. اما در کتاب مهم و رندانۀ جدید هیزلتن، اصطلاح «لاادریگری» یک جهتگیری منحصر به فرد و مثبت در قبالِ زندگی را نشان میدهد؛ یعنی رویکردی که هم علم و هم رازآلودگی را دربرمیگیرد و لذتهای بیواسطۀ زندگی را ارج مینهد.
هیزلتن خوب میداند «مانیفستِ حکمندادن» عبارتی تناقضآمیز است. باوجوداین، با ذوق فراوان این کار را دنبال میکند و اصرار دارد که «فقدان معنای \'غایی\' زندگی، یعنی فقدان تبیینی والا و فراگیر از همه چیز، زندگی را تُهی از معنا نمیکند». او به پارهای سؤالات یا مضمونهای مهم میپردازد که احساس میکند در آنها «لاادریتر» از مابقی چیزهاست: انسانانگاری خدا، تردید، تلفیق ایمان و باور و بالأخره تعریف روح بهمثابۀ چیزی که میتوان «از دست داد» یا «یافت».
هیزلتن در هر یک از تأملات گستردهاش زیرکانه از «خطر... ورود به قلمروی سوپ جوجه برای روح»۳ و تلههای «معنوی» بودن میپرهیزد: «این برچسبْ مبهم و درعینحال خودپسندانه است.» درعوض، صمیمانه در وادی زندگی انسانی و روزمرهمان میماند و درگیرش میشود.
اطلاعات کتابشناختی:
• نیکولائو، کورینا. داستان هیچکدام؛ در جستوجوی معنا درون ادیان مسیحی، یهودی، بودایی و اسلام، انتشارات دانشگاه کلمبیا، ۲۰۱۶
Nicolaou, Corinna. A None\'s Story: Searching for Meaning Inside Christianity, Judaism, Buddhism, and Islam. Columbia University Press, 2016
• هارتمن، دانیل. وقتی خدا اولویت ندارد؛ چگونه مذهب را از دست خودش نجات دهیم، انتشارات بیکن، ۲۰۱۶
Hartman, Donniel. Putting God Second: How to Save Religion from Itself. Beacon Press, 2016
• کاوینگتن،دنیس. وحی؛ جستوجوی ایمان در دنیای خشن مذهبی انتشارات لیتلبراون،
Covington, Dennis. REVELATION: A Search for Faith in a Violent Religious World, Little Brown, 2016
• هیزلتن، لزلی. لاادریگر؛ مانیفستی معنوی، انتشارات ریورهد، ۲۰۱۶
Hazleton, Lesley. AGNOSTIC: A Spirited Manifesto, Riverhead, 2016
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۵ جولای ۲۰۱۶ با عنوان Religion در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است.
[۱] Pentecostal
پنطیکاستیسم جنبشی نوگرایانه درون مسیحیت اوانجلیک است که تأکید خاصی بر تجربهٔ شخصی مستقیم خدا از طریق غسل تمعید روحالقدس دارد.
[۲] Salvation on Sand Mountain
[۳] Chicken Soup for the Soul: مجموعه کتابهایی که حاوی داستانهای واقعی الهامبخش از زندگی مردم عادیاند.
✳️آیین ایزدی ✳️
دین ایزدی آیینی ناشناخته است؛ زیرا ایزدیان حاضر به افشای اسرار دین خود نیستند و این امر تابویی است که هنوز شکسته نشده است. از طرف دیگر بیشتر محققانی که به بررسی آیین ایزدی پرداختهاند کُرد نبودهاند و با زبان کردی آشنایی نداشتهاند که این امر خود بر ابهامات این دین افزوده است. همچنین وجود اعتقاداتی چون تناسخ، تعمید، نظریه خیر و شر، بسیاری از باورهای ادیان ایران باستان، عبادت آنان به سوی خورشید، اعیادی که شبیه به اعیاد اسلامیاند و بسیاری موارد دیگر موجب شده تا نتوان بهدرستی تاریخ آیین ایزدی را مشخص نمود. اما آنچه مسلم است اینکه تاریخ آن به خیلی پیشتر از اسلام و شاید هم ادیان ایران باستان برمیگردد. اما کاملاً روشن است که آیین ایزدی از ادیان بزرگی چون اسلام، مسیحیت، یهودیت و ... تأثیر پذیرفته است؛ بهطور مثال به نظر میرسد عید رمضان و قربان و نیز روزه را از دین اسلام، تعمید را به احتمال از همسایگان مسیحی خود، حلال و حرامهای فراوانشان را از یهودیت و به احتمال، ثنویت را از ادیان ایران باستان گرفتهاند.
اساس دیانت ایزدی بر ثنویت قرار گرفته است. به باور ایزدیان، هستی در ازل توسط خداوند بلندمرتبه خلق شد. آنگاه ملک طاووس از پروردگار تجلّی یافت و سپس شش ملک دیگر آفریده شدند. چون آدم خلق شد، ملک طاووس از سجده بر وی امتناع ورزید و مورد غضب قرار گرفت؛ اما بعد از هفت هزار سال گریه و پشیمانی دوباره جایگاه اولش را به دست آورد و ملک اول گردید. بدین سبب ایزدیان ملک طاووس را شایسته پرستش میدانند. همچنین، به اعتقاد آنان، ملک طاووس خدای شرّ و بدی است؛ اما خدای بلندمرتبه خدای نیکی و خوبی است؛ بنابراین باید ملک طاووس را ستایش کرد تا از آزار و اذیتهای او در امان ماند.
ایزدیان دو کتاب مقدس بسیار مختصر به نام «جلوه» و «مصحف رش» دارند که شرایع دینی ایزدی را شرح نمودهاند (قاضی سعیدی، بیتا: 687). بهدرستی مشخص نیست این دو کتاب را چه کسی یا چه کسانی نوشتهاند؛ اما خود ایزدیان معتقدند شیخ عدی آنها را نوشته است. برخی از محققان این کتابها را نوشته جانشینان شیخ عدی میدانند (سعید سمو، 2001: 80).
امیر محمدی سراب، هفت آسمان، پاییز 1390، سال سیزدهم، شماره 51، ص 95_117)
توضیح تصویر: نمایی از مقدس ترین معبد ایزدیان در لالش
انواع ازدواج در دوران زرتشتی:
در مورد انواع پیوند زناشویی در ایران باستان گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به 5 صورت و تحت عناوین پادشاه زن، چاکر زن، ایوک زن، ستر زن، خودسر زن، پیوند زناشویی می بستند که هر یک جداگانه به شرح زیر است:
1--پادشاه زن
این نوع ازدواج به حالتی گفته می شد که دختری پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسری ازدواج می کرد و پادشاه زن از کاملترین حقوق و مزایای زناشویی برخوردار بود و کلا" همه دخترانی که برای نخستین بار و با رضایت پدر و مادر ازدواج می کردند پیوند زناشویی آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت می شد.
2-چاکر زن
این نوع ازدواج به حالتی اطلاق می شد که زنی بیوه به عقد و ازدواج با مرد دیگری در می آمد این زن با زندگی در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزایای پادشاه زن را در سراسر زندگی مشترک دارا بود ولی پس از مرگ آیین کفن و دفن و سایر مراسم مذهبی اش تا سی روزه توسط شوهر دوم یا بستگانش برگزار می شد ولی هزینه های مراسم بعد از سی روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود چون معتقد بودند در دنیای دیگر این زن از آن نخستین شوهر خود خواهد بود و به همین علت پیوند دوم او تحت عنوان چاکر زن یاد می شد.
حال برای برخی ناآگاهان پیوند زناشویی از نوع چاکر زن را اختیار کردن زن صیغه ای توسط پدران ما در گذشته قلمداد کرده و پادشاه زن را زن عقدی بیان می کنند که صحت ندارد.
3-ایوک زن
این نوع ازدواج زمانی اتفاق می افتاد که مردی دختر یا دخترانی داشت و فرزند پسر نداشت و ازدواج تنها دختر یا کوچکترین دخترش تحت عنوان ایوک ثبت می شد و رسم بر این بود که اولین پسر تولد یافته از این ازدواج به فرزندی پدر دختر در می آمد و به جای نام پدرش نام پدر دختر را بعد از نامش می آوردند و این نوع ازدواج باعث شده که برخی افراد غیر مطلع برچسب ازدواج با محارم را به زرتشتیان بزنند و اظهار کنند که پدر با دختر خود ازدواج می کرده است اینک اشتباه افراد ناآگاه کاملا" مشخص شد و اتهام ازدواج با محارم کاملا" مردود است.
4-ستر زن
وقتی که فرد بالغی بدون ازدواج در می گذشت پدر و مادر یا خویشان این فرد موظف بودند به خرج خود و به یاد فرد درگذشته دختری را به ازدواج پسری در می آورند شرط این نوع ازدواج آن بود که دختر و پسر متعهد می شدند که در آینده یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته بدون زن و فرزند درآورند.
5- خودسر زن
اگر دختری و پسری پس از رسیدن به سن بلوغ برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می شدند و مصر بر این امر نیز بودند با وجود مخالفت والدین ازدواج آنها منع قانونی نداشت و زیر عنوان خودرأی زن ثبت می گردید و در این بین دختر از ارث محروم می شد مگر اینکه والدینش به خواست خود چیزی به او می دادند یا وصیت می نمودند که بدهند.
این نوع ازدواج ها در ایران باستان انجام می شد امروزه ازدواج ها تحت این عناوین ثبت نمی شود. گفتنی است که طلاق در آیین زرتشتی مطرود و منفور است و تحت شرایطی ویژه و در مواردی نادر و خاص طبق آیین نامه زرتشتیان مجوز داده می شود.
منابع:
🔹مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- ص258-256،
🔹مهرداد بهار- ادیان آسیایی