کلمه انیم به معنای تحریک کردن و به هیجان آوردن، از همان کلمه روح است. آیین باستانی بسیاری از اقوام گذشته، جان پرستی (Animism) بوده است.

بر اساس این آیین همه مظاهر طبیعت روح دارند و برای بهره برداری از آنها باید به نیایش و سپاس و ستایش آنها پرداخت. پرستش ‍ زمین، آسمان و اجرام سماوی، آتش، رعد، برق، ابر، دریا، رودخانه، طوفان، جنگل، گیاهان و حیوانات، بویژه گاو ماده، مار کبرا، همچنین پرستش توتم قبیله و روح نیاکان و بزرگان، همراه با دلجویی از موجودات خطرناک، مانند شیطان و جن، میان اقوام باستانی رواج داشته است. گرایش به عبادت جن و پناه بردن برخی افراد نادان به آنها مورد نکوهش قرآن مجید قرار گرفته است. جان پرستان طبیعت را دارای شعور و انسانوار می دانند و به گونه ای با آن راز و نیاز می کنند و برای آن قربانی تقدیم می دارند، گویا طبیعت تحت تاءثیر این امور قرار می گیرد. بقایای این گرایش در برخی ادیان بخصوص ‍ آیین هندو تا این زمان مشاهده می شود. برخی از بتان نماد قوای طبیعت هستند.

به هر حال روح یا روح پرستی نوعی مذهب ابتدائی است، یا ابتدائی ترین مذهب عالم است. روح پرستی به این معنی است که قبائل ابتدائی به وجود ارواح نامرئی خاصی معتقد بودند. این ارواح چه خصوصیاتی دارند؟ اولین خصوصیاتشان این است که دارای شخصیت انسانی هستند، آگاهی دارند، اراده دارند، کینه دارند، نفرت و عشق و محبت دارند، خدمت یا خیانت می کنند، شومند یا مقدس و خیرند یا شر. اینها همه صفات انسان است که به ارواح داده شده است. این ارواح، که ارواح انسانی هستند، انسان را زندگی و حیات و حرکت می بخشند، دومین خصوصیت روح، ماندگاری آنست. بدوی می گوید که انسان وقتی مرد، روحش باقی می ماند. روح نمی میرد، می ماند، یا به آسمان برمی گردد، یا در تاریکی ها زندگیش را ادامه می دهد، یا در اعماق جنگل ها، یا در زوایای شهرها و یا اینکه به تعبیر بسیاری از قبایل بدوی درست در کناره جنازه می ماند و همیشه حافظ جنازه خویش است. این است که روح چون حافظ جنازه خویش است و چون به سرنوشت تن خویش وابسته و دلبسته است، احترام می یابد. و آنکه به جنازه بی حرمتی کند، یا حرمتش بدارد، از روح حافظ جنازه، سزا می بیند. اگر بی حرمتی کرده باشد، صدمه ای می خورد و اگر حرمت داشته است، جنازه را غذا داده است، لباس پوشانده است، تزئینات مرده را به او برگردانده است، شدیدا احترامش کرده است، روح جنازه احترامش می گذارد و حتی حفظش می کند، و مثل یک نگهبان، پاسدار خانواده او است و موجب برکت و مصونیت افراد این خانواده می شود.

اساس بینش و اعتقاد در این مذهب (آنیمیسم یا روح پرستی)، اصالت روح است و مقصود از روح، نیروی مرموزی است که در فرد انسانی و انسانها و همچنین در اشیاء وجود دارد. لوی برون می گوید: این روح، با تصور و اعتقادی که ما از روح داریم جداست. آنیمیست ها (یعنی بدویان معتقد به این روح)، می گویند که: روح عبارت است از قوه مرموزی که در اشیاء و افراد وجود دارد. در صورتی که ما معتقدیم، اشیاء مادی دارای روح نیستند، و روح را عامل حیات و گرما و حرکت بدنمان می دانیم، اما آنان به جزء سومی اعتقاد دارند که غیراز جسم و روح است. و آنیمیست ها به این جزء سوم است که روح می گویند. اسکیموها نیز به چنین جزء سومی معتقدند و می گویند که انسان درست شده است از روح، از جسم و از اسم. پس ‍ معلوم می شود که روح به معنای جان نیست و روح پرستی اعتقاد ابتدائی انسان است به یگانه بودن خویش و یا دو گانه بودن جهان؛ به این معنی که جهان مادی و اشیاء طبیعت دارای روح هستند و انسان نیز دارای یک عنصر غیر مرئی عینی به نام روح، که ارزش انسانی است. و مهمتر این است که با اعتقاد به این روح، انسان میان خود و طبیعت نوعی خویشاوندی احساس می کند. انسان بدوی چون اشیاء طبیعت را هم دارای روح می داند که روح انسانی است و چنانکه ما می پنداریم اشیاء طبیعت را مرده احساس نمی کند و جامد نمی داند، میان خود و طبیعت به نوعی اتحاد می رسد.

مسئله دوم، مسئله تناسخ است که در ادیان ابتدائی و بخصوص ‍ در آنیمیسم وجود دارد. تناسخ به این معنی است که روح بعد از مرگ تن، باقی می ماند و به تنی دیگر برمی گردد و زندگیش را در حیات دومی ادامه می دهد، و پس از مرگ جسم دوم، یا به عالم ارواح برمی گردد و یا در جسم سومی خانه می گیرد. این تن سوم و چهارم و پنجم و... گاهی ممکن است انسان باشد و گاهی حیوان، گاهی ممکن است نبات باشد و گاه سنگ. بنابراین فکر تناسخ که در مذاهب هند و در بعضی از فرقه های غیر رسمی اسلامی هم هست، فکری ابتدائی و از بدوی ترین مذاهب عالم است.